امشب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضانه؛ شبی که در آن بابای مهربان امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و بچه های یتیم شهر کوفه، به سوی خدا پرواز کرد. امام علی علیه السلام که دو شب پیش، سر نماز توسط یک آدم بد به نام «ابن مُلْجِمْ» زخمی و مجروح شده بود، بعد از دو روز بستری شدن در خانه، حالش بهتر نشد و در یک چنین شبی، در 63 سالگی به شهادت رسید. این شب غم انگیز را به شیعیانش  تسلیت می گوییم.

ادامه مطلب :

یادگار علی علیه السلام

محبت امام علی علیه السلام به کودکان فقیر
امام علی علیه السلام بچه ها را خیلی دوست داشتند و به اون ها محبت می کردند. یک روز که هوا خیلی گرم بود، مردی از راه دور به دیدن ایشان آمد. او با خود، چند ظرف عسل و یک سبد انجیر آورده و آن ها را به امام علیه السلام هدیه کرد. آن حضرت لبخندی زد و از او تشکر کرد. بعد به یکی از نزدیکان خود فرمود: چند نفر از یارانم را صدا بزن تا به این جا بیایند. وقتی آن ها آمدند، امام علی علیه السلام فرمودند: «بروید و بچه های فقیر را به این جا بیاورید.» بعد از مدتی یاران ایشان با چند نفر از بچه های فقیر شهر که در سایه نخل ها بازی می کردند، از راه رسیدند. آن ها با پای برهنه و لباس سفید بلند و وصله دار، اطراف علی علیه السلام حلقه زدند و غرق تماشای او شدند. امام هم لبخند زنان از آن ها استقبال کرد. بعد با مهربانی صورتشان را بوسید و ظرف عسل را جلو آورد و به بچه ها تعارف کرد. بچه ها هم با خوشحالی کنار ظرف عسل نشستند و مشغول خوردن شدند و بعد ازسیر شدن ،با نگاه های تشکرآمیز از خانه کوچک حضرت بیرون رفتند.

هدیه ای به امام علی علیه السلام
بچه ها، امشب که شب شهادت امام علی علیه السلام است، ما می توانیم در مجلس هایی که توی مساجد یا جاهای دیگر برای ایشان برگزار می شود، شرکت کنیم، سینه زنی کنیم و به خوبی های ایشان که توسط سخن رانان و مداحان بیان می شود، گوش دهیم. می تونیم امشب آن حضرت را با یک هدیه معنوی خوشحال کنیم؛ هدیه ای مثل خواندن یک سوره کوچک قرآن یا ذکر یک صلوات و تقدیم آن به روح بزرگ امام علی علیه السلام . می توانیم کتاب هایی را که درباره حضرت نوشته شده و مناسب ماست، مطالعه کنیم، تا با آن امام عزیز بیشتر آشنا شویم.

شب سیاه
آن شب، آسمانْ چادر سیاه ماتم به سر کرده بود. امام علی علیه السلام مهمان دخترش ام کلثوم بود. بعد از خوردن افطاری، از اتاق بیرون آمد. به آسمان کوفه چشم دوخت و زیر لب آیه های قرآن را زمزمه کرد. چهره زیبا و ریش های سفیدش، در زیر نور مهتاب شیری رنگ می درخشید. کم کم مسافر خسته شب، کوله بارش را بر می داشت تا برود. امام علی علیه السلام تصمیم داشت پیش از اذان صبح به مسجد برود. به هنگام خروج از خانه، مرغابی هایی که در حیاط بودند، به صدا درآمدند و با منقارهایشان، گوشه لباس او را گرفتند. شاید مرغابی ها هم فهمیده بودند که آن شب، شب آخر زندگی حضرت علی علیه السلام است.

از خانه بیرون آمد، از دور مسجد کوفه را می دید یکه ساکت و خاموش در گوشه ای نشسته بود و به او نگاه می کرد. به پشت بام مسجد رفت و و با صدای زیبای خود، اذان گفت تا وقت نماز را به مردم شهرش اعلام کند. بعد از اذان، او با سپیده دم خداحافظی کرد. از بالای بام پایین آمد و در محراب مسجد به نماز ایستاد. هنگامی که در رکعت اول سر از سجده بر می داشت «ابن مُلْجِم» شمشیرِ زهرآلود خود را بر سر امام فرود آورد. امام علی علیه السلام در حالی که خون سرش محاسن سفیدش را رنگین کرده بود، از ته دل گفت: «به خدای کعبه رستگار شدم».

نان و گُل
او دست هایی مهربان داشت

پروانه ها را پر نمی داد

او شمع مردم بود و اشکش

بوی گل و پروانه می داد

او خوب بود، او نان خودر

با دیگران تقسیم می کرد

او با خدا بود و خودش ر

تنها به او تسلیم می کرد

نان و گُل و خواب و خدا ر

تنها برای خود نمی خواست

با این همه می دید بر خاک

مانند کوهی تک و تنهاست

او مثل خورشید جهان تاب

تا آخرین لحظه درخشید

تا این که جان خودش را هم

مانند نان خویش بخشید

محمد کاظم مزینانی

موضوعات: شهادت امام علی علیه تسلیت باد  لینک ثابت