موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است.

ادامه مطلب :

وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در سال ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.

دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه می‌کرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش ‌می‌نمود؛ از این رو موضع‌گیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیام‌های علوی نظیر قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش می‌کرد از خلافت عباسیان مشروعیت‌زدایی کند.

مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسش‌های آنان بوده است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کرده‌اند.

امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.

منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده‌ و او را کاظم و عبد صالح لقب داده‌اند. بزرگان اهل‌ سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او می‌رفته‌اند. آرامگاه امام کاظم(ع) و آرامگاه نوه‌اش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است.

موسی بن جعفر در ذی‌الحجه ۱۲۷ق[۱] یا ۷ صفر ۱۲۸ق[۲] هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد.[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ق و در مدینه نیز گفته‌اند.[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذی‌الحجه ثبت شده است.[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر داده‌اند.[۶] بنا بر روایت احمد برقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۷]

نسب موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب با چهار واسطه به امام علی (ع) می‌رسد. پدر او امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است.[۸] کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفته‌اند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۹] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب داده‌اند.[۱۰] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۱] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاش‌گران) می‌نامیدند.[۱۲]

موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم(ع) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۱۳] و عالمان ادیان دیگر[۱۴] که در مدینه رخ داده است.

بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۱۵] همچنین گزارش‌هایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۱۶] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.

همسر و فرزندان

عداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضا است.[۲۹] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۰] نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۱]

دوران امامت

موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ قمری. در سن ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۳۲] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی هم‌‌زمان بود.[۳۳] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۳۴] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.[۳۵]

نصوص امامت
همچنین ببینید: امامت ائمه اثنی عشر
از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین می‌شود و از راه‌های شناخت او، نص (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۳۶] امام صادق در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتاب‌های کافی،[۳۷] ارشاد،[۳۸] اعلام الوری[۳۹] و بحارالانوار،[۴۰] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کرده‌اند[۴۱] از جمله:

در روایتی، فیض بن مختار می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم امام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(ع) او را امام بعدی معرفی کرد.[۴۲]
علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: « فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۴۳]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»
همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۴۴][یادداشت ۱]

وصیت امام صادق و سرگردانی برخی شیعیان

در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سخت‌گیری‌های عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۴۵] هر چند امام صادق، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهام‌آلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخ‌های عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر (ع) ملاقات کردند و با پاسخ‌های وی قانع‌ شدند و امامت او را پذیرفتند.[۴۶]

انشعاب در شیعه
در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقه‌های مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام می‌دانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عده‌ای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۴۷]

فعالیت غالیان
در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغ‌هایی به آن حضرت می‌بست.[۴۸] محمد بن بشیر می‌گفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر می‌شناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۴۹] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و می‌تواند امام را به آنها نشان دهد.[۵۰] او در شعبده‌بازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم (ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان می‌داد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۱] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم (ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمی‌میرد. [۵۲] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس می‌شمرد و لعن می‌کرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۵۳]

فعالیت علمی

از امام کاظم(ع) فعالیت‌های علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیت‌ها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتاب‌های حدیثی شیعه آمده است.[۵۴]

روایات
 
 
امام کاظم(ع) فرمود:

هرکه دنیادوست شود ترس آخرت از قلبش رخت بربندد، اگر به بنده‌ای علمی عطا شد و او محبتش به دنیا افزون گشت، از خدا دورتر می‌شود و خشم الهی بر او بیشتر خواهد شد.
 
ابن شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۳۹۹
احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛‌ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید[۵۵]، بداء[۵۶] و ایمان[۵۷] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۵۸] همچنین مناجات‌هایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابی‌الحسن، ابی‌الحسن الاول، ابی‌الحسن الماضی، العالم[۵۹] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۰] ابوعمران مروزی از عالمان اهل‌سنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۱]

از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:

علی بن جعفر، برادر امام کاظم (ع) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئله‌هایی را که از امام کاظم (ع) پرسیده و جواب آن‌ها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود.[۶۲] موضوع این کتاب مسائل فقهی است.[۶۳] این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است.
رساله‌ای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۶۴]
رساله‌ای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۶۵]
علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر‌ جمع‌آوری کرده است.[۶۶]
مناظر‌ه‌ها و گفتگوها
نوشتار اصلی: مناظرات امام کاظم (ع)
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی،[۶۷] دانشمندان یهودی[۶۸] و مسیحی،[۶۹] ابوحنیفه[۷۰] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم(ع)، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۱] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۷۲] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۷۳] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسش‌های آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۷۴]

سیره

سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده می‌شود.[۷۵][۷۶] بر پایه برخی گزارش‌ها امام کاظم (ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.[۷۷] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ» را تکرار می‌کرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده می‌خواند.[۷۸] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم».[۷۹]

نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبِيَ اللَّهُ حَافِظِي»[۸۰]‏ و ِ «الْمُلْكُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»[۸۱] بوده است.

سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری[۸۲][۸۳] و سخاوت امام کاظم (ع) وجود دارد.[۸۴][۸۵] شیخ مفید او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌برد.[۸۶] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.[۸۷] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد.[۸۸] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۸۹]

دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.[۹۰][۹۱] گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد.[۹۲][۹۳] از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–۱۲۴] [۹۴]

بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۵][۹۶]

سیره سیاسی
برخی منابع گفته‌اند امام کاظم به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۹۷] موارد زیر را می‌توان از نمونه‌های تلاش او برای بی‌اعتبار کردن عباسیان برشمرد:

حاکمان زمان امام موسی کاظم(ع)
۱۵۰
۱۶۰
۱۷۰
۱۸۰
هارون الرشید ۱۷۰-۱۹۳ق
هادی عباسی ۱۶۹ق
مهدی عباسی ۱۵۸-۱۶۹
منصور دوانیقی ۱۳۶-۱۵۸ق
امامت امام موسی کاظم(ع) ۱۴۸-۱۸۳ق

 

او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در

گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۹۸][۹۹]

هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.[۱۰۰] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.[۱۰۱]
امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۲] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۳]
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۰۴] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.[۱۰۵] حتی امام کاظم (ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۰۶]

امام کاظم(ع) و قیام‌های علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌های متعدد از سوی علویان علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۰۷] سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۸] امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۰۹] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:‌

عده‌ای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند.»[۱۱۰][۱۱۱]
عده‌ای دیگر گفته‌اند این قیام‌ها مورد تایید امام نبوده است.[۱۱۲]
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.[۱۱۳] هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم(ع) نسبت می‌داد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۱۱۴]

زندان
امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۱۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۱۶] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۱۷] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۱۸] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.[۱۱۹] در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۲۰]

درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.[۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت [۱۲۴] وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند.[۱۲۵][۱۲۶] این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.[۱۲۷][۱۲۸]

شهادت
 
مراسم شهادت امام کاظم(ع) در حرم کاظمین
واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۲۹] شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است.[۱۳۰] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد.[۱۳۱][۱۳۲]

پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک می‌خواست این‌گونه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است از همین رو عده‌ای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آن‌ها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. هم‌چنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۳۳] درباره چگونگی شهادت وی گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌نویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کرده‌اند[۱۳۴][۱۳۵] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رسانده‌اند.[۱۳۶] [یادداشت ۲]

برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات این‌که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشته‌اند.[۱۳۷]

پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۳۸] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای این‌که بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۳۹]

آرامگاه
 
تصویر قدیمی حرم کاظمین
نوشتار اصلی: حرم کاظمین
آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری می‌کند.[۱۴۰]

اصحاب و وکلا
نوشتار اصلی: فهرست اصحاب امام کاظم (ع)
درباره اصحاب امام کاظم(ع) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد:

شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر ذکر کرده است.[۱۴۱]
برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.
قرشی سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته[۱۴۲] و خود از ۳۲۰ تن به عنوان صحابه او نام برده است.
علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابی‌عمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند، که برخی از آنان در شمار اصحاب اجماع ذکر شده‌اند.[۱۴۳] پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۴۴] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.

سازمان وکالت
نوشتار اصلی: سازمان وکالت
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(ع) پایه‌گذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف می‌فرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۴۵] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۴۶]

گزارش‌های مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او می‌رساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفته‌شدن به اموالی می‌داند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۴۷] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مال‌های فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده می‌شود و دارای بیت‌المال و خزانه‌ای است که سکه‌های مختلف به حجم بسیار در آن یافت می‌شود.»[۱۴۸]

نامه‌نگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام می‌گرفت. حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه می‌نوشت[۱۴۹] و به مسائل آنان پاسخ می‌داد.[۱۵۰][۱۵۱]

جایگاه نزد اهل‌ سنت
 
نام امام کاظم(ع) در مسجد النبی
اهل‌سنت به امام هفتم شیعیان، به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذارند. برخی از بزرگان آنان علم و اخلاق امام کاظم را ستوده[۱۵۲] و از بردباری، سخاوت، کثرت عبادت و دیگر ویژگی‌های اخلاقی او سخن گفته‌اند.[۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶][۱۵۷] همچنین مواردی از بردباری و عبادت امام کاظم(ع) در منابع اهل‌ سنت گزارش شده است.[۱۵۸] برخی از عالمان اهل‌ سنت مانند سَمْعانی،‌ تاریخ‌نگار، محدث و فقیه شافعی قرن ششم هجری، به زیارت قبر امام کاظم می‌رفته[۱۵۹] و به او متوسل می‌شده‌اند. ابوعلی خَلّال، از علمای اهل‌ سنت، گفته است هر گاه برایش مشکلی پیش می‌آمده به زیارت قبر موسی بن جعفر می‌رفته و به او توسل می‌کرده و مشکلش برطرف می‌شده است.[۱۶۰] از شافعی، از فقهای چهارگانه اهل‌سنت، نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است.[۱۶۱]

طبری، دلائل الإمامة، ص۳۰۳.
طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.
مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۵۷-۳۵۶.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
شورای تقویم مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تقویم رسمی کشور سال ۱۳۹۸ش هجری شمسی، ص۸.
شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.
امین، سیره معصومان، ج۶، ص۱۱۳.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.
ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.؛ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۶،۲۲۷.؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۲۳.؛ قمی، الانوار البهیه، ص۱۷۷.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۵.
کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۷.؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۱۱-۴۱۲. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۷.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص ۵۲۵.
جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۴۴۶-۴۵۱.
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۴.
کلینی، الكافى، ج۱، ص۳۶۷.
جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۴۷۸.
ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۵۳.
نوبختی، فرق الشیعه، ص۸۴.
صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۸۶.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.
شوشتری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص۷۵.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۴.
سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۴۷۸.
جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵.
طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.
پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۴۱۳.
جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۷۹-۳۸۴.
فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۷.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۱.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۶-۲۲۲.
طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۷-۱۶.
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۲-۲۹.
جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۷۹، ۸۱.
طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۱۰.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.
صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۱.؛ عطاردی، مسند الامام الکاظم، ج۱، ص۷۵.
پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۴۱۴.
کشّی، رجال، ص۲۸۲-۲۸۳.
نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۶-۷۹.
۱۴۱۱ق، التحریر الطاوسی، ص۵۲۴.
طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۲.
طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۰.
طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۰.
رک: حاجی‌زاده، «جریان غلو در عصر امام کاظم(ع)»، ص۱۱۲.
کشّی، رجال، ص۴۸۲.
طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۸۵-۳۹۶.؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۳۴-۲۴۹.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۱.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.
کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۸-۳۹.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۹۰-۲۷۸، ۲۹۷-۳۰۷.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۹.
عطاردی، مسند امام الکاظم، ج‌۱، مقدمه.
مروزی، مسندالاامام موسی بن جعفر علیه‌السلام، ص۱۸۷-۲۳۲.
شیخ طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۲۶۴.
نجاشی، رجال نجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۲۵۲.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳-۲۰.؛ احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج۴، ص۴۸۳-۵۰۱.
احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج۴، ص۳۵۷-۳۵۹.؛ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۲۳۸.
طوسی، الفهرست، ص۲۷۱.
ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.؛ صدوق، عيون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.؛ کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.
مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۷.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۲۷۸-۲۹۴.
کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۳۰۱.
صدوق، عيون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.؛ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۱-۲۴۲.
مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.؛ صدوق، توحید، ص۲۷۰-۲۷۵.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱۴.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳-۳۲.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۰

طبرسی، مکارم الاخلاق، ۹۱.
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۱.
ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰-۳۳.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۵۴-۱۶۷.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
ابن عنبه، عمده الطالب، ص۱۷۷..
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲.
ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۳.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۰.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰.
حاج حسن، باب الحوائج، ص۲۸۱.
حلی، منهاج الکرامه، ص۵۹.
جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۴۰۶.
صدوق، عيون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.
شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.
طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۹.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ص۴۷۲.
کشّی، رجال، ص۴۴۱.
کشّی، رجال، ص۴۳۳.
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۴.
صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۷۷.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.
الله‌اکبری، رابطه علویان و عباسیان، ص۲۲-۲۳.
جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵-۳۸۴.
کلینی، الكافى، ج۱، ص۳۶۷.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶.
مامقانی، تنقیح المقال، ج۲۲، ص۲۸۵.
ر. ک. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۹.
اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.
ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۳.
کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۸۶.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
قمی، الانوار البهیه، ص۱۹۲–۱۹۶.
مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸.
اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۰ِ.
اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۵-۴۱۴.
صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۰۱.
صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۳.
جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۹۸-۴۰۰.
کشّی، ص۲۷۰ـ ۲۷۱.
مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۹۸.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶-۵۱۷.
جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۴۰۴.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۰۸-۵۱۰.
اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.
اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۳.
صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹،۱۰۵.
اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.
کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۸۳.
طوسی، رجال، ص۳۲۹-۳۴۷.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۲۳۱.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ۲۳۱-۳۷۳.
طوسی، الغیبة، ص۶۵-۶۴.
جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ص۱۶.
جباری، سازمان وکالت، ص۴۲۳-۵۹۹.
طوسی، الغیبة، ص۶۵-۶۴.
قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۴۵۵.
کلینی، الكافی، ج۱، ص۳۱۳.
امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۰۰.
جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ص۱۶.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۳.
ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۷۷.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.
ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
شامی، الدرالنظیم، ص۶۵۱-۶۵۳.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹-۳۳.
سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۴۷۹.
بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۳.
کعبی، الامام موسی بن الکاظم علیه السلام سیره و تاریخ، ص۲۱۶.
اباذری، کتاب‌شناسی کاظمین، ص۱۴.
انصاری قمی، کتابنامه امام کاظم.
اباذری، کتاب‌شناسی کاظمین.
جمعی از نویسندگان و ۱۳۹۲ش، مجموعه مقالات همایش زمانه و سیره امام کاظم.
جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۱، ص۳۰-۳۱.

موضوعات: سردارحاجي زاده, امام موسی کاظم علیه‌السلام  لینک ثابت