موضوع: "شهادت امام على (عليه السلام) تسلیت باد"

کتابشناسی امام علی(علیه السلام)
پنجشنبه 96/03/25
کتابشناسی امام علی علیه السلام - رمضان ابراهیم زاده گرجی
چکیده :
خداوند سبحان،شخصیت علی بن ابیطالب(علیه السلام)،را از کودکی تا هنگام شهادت سراسر با نور و حکمت و عدالت سرشته کرد.و مقرر فرمود که این وجود نازنین تا ابدیت چنان آفتابی درخشان پردههای ضخیم تاریکی و جهل و ظلم را بر درد و نام و گفتار و سلوکش،الهامبخش تمام انسانهایی باشد که دل در گروه روشناییی و دانایی و آزادی و قسط و عدالت دارند.
یا علی مددی!دستان ناتوان ما را در میان دستان مهربان و عطوف خویش گیر و بر چشم دل ما نسیمی از انفاس قدسی خویش بوزان.ما به راه و معنویت خداییات نیازمندیم؛چنان نهالی در کویر،به زمزمه و نوازش باران رحمت.
به هر حال در ماه مبارک رمضان،ماه نزول قرآن،به سایه قدر علی مرتضی،امام بر حق پناه بردهایم و به نام شیر خدا،توسل جستهایم و خواستهایم توشهای از کرامت بیکران و خوشهای از عطوفت بینهایت امیر المؤمنین علی«ع»را ره آورد خویش و همدلان سازیم.با این هدف،به آثار و تألیفاتی روی آوردهایم که مؤلفان محقق،خواستهاند با نزدیکی به اقیانوس بخشنده شخصیت الهی(علیه السلام)که در کلام و رفتار و سنتش در دل تاریخ جریان دارد،به قدر استعداد و توان و امکان،جرعه یا جرعههایی برگیرند و پیشکش همگان سازند تا آنان نیز بهرهای یابند.
**
بیشک آثار تألیفی و تحقیقی چاپ شده،در دو سال 1379 و 1380 بسیار بیشتر از این تعدادی است که در ادامه تقدیم میشود و در حقیقت در حد فرصت و امکان و فضای نشریه بدان پرداختهایم،اگر چه انتخاب نیز در این کوشش نقش خود را مینمایاند و به یقین باید گفت؛باز هم از آثار منتخب بیشتری نیز به دلایل پیش گفته،بازماندهایم.
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
نهج البلاغه:امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)،ترجمه و تدوین: دکتر محمود رضا افتخار زاده، چاپ اول:1379،تعداد:9900 نسخه،ناشر:نشر روزگار
در معرفی این ترجمه چند نکته را ابتدا یاد آور میشود:مبنای کار ترجمه بر متن نهج البلاغه نسخه «صبحی الصالح»قرار گرفت و البته مترجم در جاهایی که به نظرش «کاستیها و نادرستیها»یی وجود داشت«در واژگان،اعراب، عنوان بندی متن و واژه نامه»بر اجتهاد خویش تکیه و آنها را اصلاح کرد.همین گونه نقد را در حد اشاره و ایجاد به ترجمههای فارسی نیز گسترش داد و چند نمونهای را که به نظرش رسید مطابق با کلام امیر مؤمنان(علیه السلام)نسبت به عنوان شاهد از ص 15 تا ص 240 پیشگفتار خود از قرن پنجم (که ترجمه نهج البلاغه به فارسی آغاز شد)تاکنون آورده است.اما دکتر افتخار زاده در همان پیشگفتار روش کارش را بیان میکند که فهرست آن چنین است:پرهیز از ترجمه آزاد و باز،حرکت د ر چارچوب کلام علوی و کوشش در جهت نزدیکی به آن،استفاده بیشتر از افعال تک بنی پارسی آشنا و ناآشنا به علت کوتاهی و ایجازی که در آن هم علوی وجود دارد، استفاده از واژگان عربی در حد ضرور،بهره گیری از واژگان پارسی کهن که اصالت دیرین دارند،تدوین موضوعی متن و ترجمه(یعنی خطبهها،نامهها و سخنان کوتاه را که تا حدودی هم موضوع بودهاند در بخش خودش کنار هم قرار داده است)،توجه به تربیت زمانی و تاریخی خطبهها و نامهها هنگام تدوین.
همچنین بر اساس«تمام نهج البلاغه»تألیف سید صادق موسوی شیرازی که از مصادر نهج البلاغه است،«در پایان هر خطبه و کلام و نامه و سخن کوتاه، همه موارد اختلاف در حروف و واژگان و ساختار جملهها،و گاه پس و پیش کلام گزیده را با ذکر مصادر آنها به اختصار هر چه تمام آوردهام تا خواننده را در جریان چگونگی گزینش مرحوم سید رضی و پیش و پس کلام گزیده قرار دهم تا به دریافت هر چه بیشتر معنای متن کمک کرده باشم.»
و نیز یاد آور شود که مترجم محترم،در پیشگفتار خویش انتقاداتی را به شیوه کار گزینش سید شریف رضی وارد میکند.(صص 13 و 14)اما در این اثر؛هر صفحه به دو بخش برابر شده،در بخش سمت راست متن عربی و در کنار آن پارسی شده همان متن عربی آمده است.به دلیل تدوین موضوعی خطبهها،نامهها و کلمات قصار، لذا شمارهها متوالی نیست.و با تنظیم فهرست موضوعی راه یافتن خطبهها به آسانی ممکن میگردد. ضمن آن که فهرست ترتیبی خطبهها(241)،نامهها(79)و کلمات قصار،اندرزها(480)را به کتاب اضافه کرده است.
افزودن فهرست مصادر نهج البلاغه(کتاب شناسی نهج البلاغه)از ص 1348 تا ص 1352 کاری نیکوست که سبب میشود مراجعه کنندگان به این ترجمه،از مصادر و منابع کلام (شفاهی و کتابی)امام(علیه السلام)آشنا شوند.
و خوب است که یاد آور شود در فهرست اعلام«نام فرشتگان، اساطیر،پیامبران،اشخاص، قبایل،مذاهب،ادیان،ملل، حشرات،حیوانات،گیاهان، میوهها،ستارگان،سیارگان، کانها،گوهرها،پارچهها و جاها» نیز موقعیت خود را دارد.
و در ادامه نیز واژگان، اصطلاحات و تعابیر کلامی، فلسفی،علمی،اخلاقی، سیاسی،نظامی،اجتماعی و اقتصادی ردیف شدهاند.این نکته را هم اضافه کند که در تمام فهرستها صفحههای مورد نظر نیز مشخص گردیدهاند.
حرکت تاریخ از دیدگاه امام علی(علیه السلام)،محمد مهدی شمس الدین،مترجم:دکتر محمد رضا ناجی،چاپ اول:بهار 1380،تعداد:2200 نسخه، ناشر:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
مرحوم شیخ محمد مهدی شمس الدین،در دوره حیات خود،از علمای برجسته و مشهور شیعه در لبنان بود که علاوه بر مقام علمی و دینی،از نظر سیاسی نیز بعد از امام موسی صدر،نایب رئیسی مجلس اعلای شیعه لبنان را بر عهده گرفت.شمس الدین در حقیقت رئیس این مجلس بود، اما به دلیل احترام به امام صدر و این که وی بنیانگذار آن بود و همرزمان سیاسی و عقیدتی وی هنوز اعتقاد دارند که امام موسی صدر زنده است،لذا حق ریاست وی بر مجلس اعلای شیعه همچنان محفوظ است.
اما«حرکت تاریخ از دیدگاه امام علی«ع»ترجمهای است از«حرکة التاریخ عند الامام(علیه السلام)،دراسة فی نهج البلاغه»که اول بار در سال 1364 شمسی(1405 قمری) در تهران و در بنیاد نهج البلاغه به چاپ رسید و یکبار نیز در بیروت چاپ شد.
مؤلف محترم در مقدمهاش اشاره میکند که این کتاب «حلقهای از یک سلسله تحقیقات پیرامون نهج البلاغه است که قبل از چاپ این کتاب«دراسات فی نهج البلاغه»مشتمل بر چهار مبحث،جامعه و طبقات اجتماعی،حکومت و حاکم، امور غیبی و وعظ و ارشاد»به علاقمندان عرضه شد.اما در چاپ سوم همین تألیف مبحث«امر به معروف و نهی از منکر و اکثریت خاموش»بر آن افزوده شد.
اما کتاب مورد نظر ما،گذشته از دیباچه ناشر که در آن بر چگونگی چاپ کتاب به مناسبت سال 1379 به عنوان سال امام علی(علیه السلام)اشاره دارد،«پیشگفتار مترجم آمده است و بعد از آن«مقدمه مؤلف»اما مطالب کتاب ذیل دو بخش اصلی تدوین شده که هر بخش دارای چند باب است.
ذیل«تاریخ و حرکت پیشرفت بشر و دیدگاه اسلام»منابع شناخت تاریخی امام علی(علیه السلام)چنین معرفی شدهاند:قرآن کریم،تعلیم خاص،سنت نبوی،قرائت و آثار کهن.
سپس به کلیات«تاریخ از دیدگاه امام علی(علیه السلام)در زمینه وعظ و اندیشه و سیاست»میپردازد و در آن توضیح میدهد که«امام عنصر تاریخ را در دو زمینه به کار گرفته است؛یکی زمینه سیاسی و فکری است و دیگر زمینه وعظ و اندرز»و در ادامه پیرامون هر یک به صورت مبسوط به بررسی مینشیند.
این کتاب دارای 152 صفحه است.
شرح وصیتی از وصیتهای امیر المؤمنین(علیه السلام)هنگام شهادت، سید هاشم رسولی محلاتی،چاپ اول:1379 تعداد:2000 نسخه، ناشر:دفتر نشر فرهنگ اسلامی
مؤلف محترم ابتدا مقدمه «وصیت»را از نظر معنای لغوی و اصطلاحی میشکافد و در ادامه شش وصیت از وصایای امام علی(علیه السلام)را از منابع مختلف(امالی شیخ طوسی و شیخ مفید،طبق نقل امالی ابن الشیخ و کتاب تنبیه الخواطر و رام بن ابی فراس،نهج البلاغه،به روایت کافی،به روایت ابراهیم بن اسحق احمدی هنگام ضربت خوردن،کشف الغمه اربلی)به افراد و در موضوعهای متفاوت میآورد.
اما در این کتاب آن وصیتی شرح میشود که«مرحوم اربلی در کشف الغمه در داستان ضربت خوردن امیر المؤمنین در شب نوزدهم و آوردن آن حضرت را به خانه مینویسد:پس از این ماجرا امام علی(علیه السلام)حسن و حسین(علیه السلام)را طلبید و به آنها وصیتی فرمود،سپس به محمد بن حنفیه وصیت کرد،آن گاه به امام حسین(علیه السلام) وصیت فرمود…»
شارح کتابش را بر اساس محورهای بنیادین این وصیت،تقوا، اقامه نماز در وقتش،پرداخت زکات در جای آن،فرود بردن خشم،تحصیل علم و دین با فهم و بصیرت،درنگ و تأنی در کار،انس با قرآن و بررسی آن، خوش همسایگی،امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از همه زشتیها در تمامی آن چه خدا نافرمانی شود،نظم داده و ذیل هر یک به بحثهای تحلیلی، روایی،حکمی و بعضا نقلهای تاریخی میپردازد و فواید هر یک را میشمارد.
این کتاب 200 صفحه دارد و محور آخر آن فقط پشت و روی یک برگ را به خود گرفته و منابع را نیز در پای هر صفحه آورده است.
در خانه تو،رضا شیرازی، چاپ اول:1379،تعداد:5500 نسخه،ناشر:پیام آزادی
جالب است که بر بالای عنوان کتاب و بر پیشانی جلد،این نوشته جلب نظر میکند!«رمان زندگی امام علی(علیه السلام)»واقعا این نوشته رمان است؟ آیا میتوان معنا و مفهوم و تعریف و مختصات خاص رمان را در این کتاب پیدا کرد؟آیا بهتر نیست این اثر را فقط روایتی داستانی بنامیم؟آیا«رمان زندگی امام علی(علیه السلام)»غیر از جلب توجه و مشتری طلبی خاصیتی دیگر دارد؟ نمیخواهیم قضاوت کرده و رأی صادر کنیم اما خواننده فهیم بهتر میداند که اگر از هر عنوان و موضوع و شخص و شخصیتی در جای آن بهره گیریم،بهترین تبلیغ است.
این کتاب مروری است داستانواره با استناد به منابع تاریخی درباره زندگی امیر المؤمنین(علیه السلام)،اما به ناچار از زاویه خاص و در مسیر مشخص که نویسنده بتواند نخ روایت داستانی را در حد بضاعت خویش تا جایی که میخواهد بکشد.
سیمای پرفروغ، سید اصغر ناظم زاده قمی،چاپ اول: 1379، تعداد:3000 نسخه،ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محتوا، حاصل پژوهشی است «پیرامون فضایل و مناقب امیر المؤمنین علی(علیه السلام)» در شش بخش به همراه کتابنامه و فهرست تفصیلی.
اما عنوانهای آن شش بخش چنین است:منزلت علی(علیه السلام)نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)،توصیههای پیامبر پیرامون علی،علی در عرصه علم و دانش،معجزات و کرامات علی،علی در عرصه ایمان و اخلاق و منزلت علی در سرای واپسین.
حکومت و سیاست، علی اکبر ذاکری، چاپ اول:1380 تعداد: 3000 نسخه، ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
زیر عنوان اصلی کتاب چنین آمده است:«نامه امیر المؤمنین (علیه السلام) به شیعیان درباره خلفا-تشریح جریان سقیفه و اوضاع سیاسی تا سال 39 هجری»
«این نامه از آن جهت مهم است که علی(علیه السلام)خود به موضوع خلافت پرداخته و آن را از آغاز،تا زمان عمر بن خطاب و عثمان بیان کرده و دیدگاه خود را ارائه نموده است.»
در نامه مورد نظر مؤلف که وی آن را خطاب به«شیعیان و مسلمانان» میداند این موضوعها مورد توجه امام قرار گرفته است:معنی شیعه، وضعیت عرب قبل از اسلام،رسالت پیامبر اسلام و آموزشهای او،قریش و عرب در قرآن،در گذشت پیامبر و سزاواری علی برای خلافت،اختلاف مردم در خلافت و شکایت علی، موافقان خلافت علی و علت سکوت او،علت بیعت علی با ابو بکر، خلافت ابو بکر،خلافت عمر و شورای او،بیعت مردم با عثمان، شکایت علی از قریش،مخالفت مردم با عثمان،چگونگی بیعت مردم با علی،علت نقض بیعت طلحه و زبیر و مخالفت عایشه،ناکثین در راه بصره،کشتار مردم بصره به دست ناکثین،عاقبت کار ناکثین،رد سخن ناکثین در علت جنگ آنان،اعتراض یکی از صحابه به آوردن عایشه،شک عایشه در رفتنش به بصره،دعوت معاویه به بیعت و فرستادن جریر، توصیف اهل شام و جنگ صفین، جنگ با خوارج،آمادگی دوباره برای جنگ با معاویه،سقوط مصر به دست فرزندان رها شدگان،حکومت از آن فقهاست نه سفها و دیر پیوستگان به اسلام،تشویق مردم به جنگ با اهل باطل،پیروزی با کسی است که خدا را یاری کند و دعا برای همه مسلمانان در پایان نامه
اما ابتدا،مؤلف به بررسی منابع مختلف میپردازد تا دریابد که چگونه و در چه وضعیتی امام مبادرت به نوشتن چنین نامهای میکند.
بخش مربوط به نامه،به همراه اصل عربی،ترجمه فارسی آن را نیز در بر دارد(از ص 71 تا ص 137).اما ترجمه جمله دعائیه چنین است:«بار خدایا!ما و ایشان را به راه هدایت گرد آور.ما و ایشان را در دنیا پارسایی و زهد ده.و آخرتمان را از دنیایمان بهتر گردان و السلام.»
شرح دیوان منسوب به امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام،تالیف:قاضی کمال الدین میر حسین بن معین الدین میبدی یزدی، مقدمه و تصحیح:حسن رحمانی- سید ابراهیم اشک شیرین،چاپ اول: 1379،تعداد:2000 نسخه،ناشر؛ میراث مکتوب
از آن چه دو مصحح محترم در مقدمه آوردهاند،شارح از اکابر دینی و علمی عصر خود بوده است،از لقب اول«کمال الدین»و تخلصش «منطقی»از یکسو این شهرت بر میآید و از دیگر سو آثار متعددی در انواع علوم از قاضی میر حسین بن معین الدین میبدی یزدی مانده است و نشانگر وجاهت علمی اوست.ضمن این که شاعر هم بوده است.
اما سابقه جمع آوری اشعار منصوب به امام علی(علیه السلام)به اوائل قرن چهارم باز میگردد که در این مورد «ابو احمد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی ازدی بصری»(متوفی 332)گوی سبقت از دیگران ربوده است.و بعد دیگران اقدام به این کار کردهاند.
بحث اصلی در این مورد که از امام علی(علیه السلام)اشعاری باقی مانده،تردیدی وجود ندارد،اما این که کدام شعرها از آن سرور است،تشکیک کردهاند. شرح دیوان منسوب به امام(علیه السلام)توسط قاضی میبدی در سال 890 تالیف شد و در زبانها افتاد و مورد توجه و رغبت اهل علم قرار گرفت.
شیوه کار شارچ در شرح اشعار چنین است:ابتدا معانی و نکات صرفی و نحوی را در جاهای لازم بیان میکند،آن گاه ابیات را به فارسی بر میگرداند و سپس محتوای ابیات را در یک رباعی فارسی میریزد.البته کارش تمام نمیشود بلکه در موارد ضرور به شرح نکات و حوادث و حکایات تاریخی مورد اشاره در اشعار میپردازد.
از کارهای خوب شارح یکی هم این است که برای هر یک از شعرها، عنوان خاص انتخاب میکند یا شعری که مخاطب خاص دارد،نامش را میآورد.ضمن این که اشعار را بر اساس الفباء تدوین کرده است.
در این اشعار از جمله رجز، مرثیه،نصیحت،تبری از دنیا، سفارش به نیکویی و اخلاق نیک فراوان یافت میشود.
یک نکته قابل توجه آن که،قاضی میبدی قبل از ورود به شرح اشعار، مقدمهای مفصل و از نظر خود ضرور میآورد که بر هفت فاتحه اشتمال دارد و عنوان آن را«فواتح سبعه»نهاده است؛در بیان راه راست که مسلوک اصفیاست،در ذات خدا نقدّس و تعالی،در اسما و صفات باریتعالی، در انسان کبیر«صوفیه گویند مجموع فلکیات و عنصریات یک بدنست که عقل اول روح اوست و نفس کلیه قلب او و روحانیات کواکب سبعه و ثوابت و غیر آن قوای او»(ص 71)،در انسان صغیر که انسان العین انسان کبیرست، در نبوت و ولایت و فاتحه هفتم (سابعه)در فضایل و احوال مرتضی بر وفق حدیث و قرآن قدیم و هر فاتحه با یک آیه مناسب منظور مولف از قرآن کریم شروع میشود.
در پایان این کتاب(بیست و هشت+932 صفحهای)نیز فهرستی مبسوط شامل آیات،احادیث،اشعار فارسی و عربی اصطلاحات و مفاهیم، نام اشخاص،کتابها،جایها،اقوام، فرق و گروهها به همراه فهرست منابع آمده است.
توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (علیه السلام)،علی اکبر علیخانی،چاپ اول: پاییز 1379،تعداد:5000 نسخه، ناشر:شرکت چاپ و نشر بین المللی سازمان تبلیغات اسلامی
آن چه در کتاب آمده،حاصل یک تحقیق است که در این تحقیق،محقق درصد بوده تا به«استنباط و استخراج پارهای از شیوههای حکومتی اسلام، و تبیین اصول و راههای ارائه شده توسط این دین برای رشد،توسعه و کمال جامعه،با استفاده از مبانی و معارف الهی»برسد.البته وی«اندیشه و الگوی عملی و حکومتی یکی از مهمترین شخصیتهای جهان اسلام یعنی حضرت علی(علیه السلام)را برای بحث و بررسی»خود انتخاب کرد.
نویسنده علت انتخاب خود را بر اساس مفروضات زیر پایه میگذارد:1-حضرت علی(علیه السلام) دارای اندیشه و نظریه سیاسی مهم و الگوی حکومتی منحصر بفردی است که قابل بررسی عمیق است.
2-برخی از مبانی حکومت و اداره جامعه،عقلی بوده و در همه زمانها و مکانه-و گاهی با تغییرات جزئی- قابل اجراست.لذا از این سخن بر میآید که الگوی حکومتی امام علی (علیه السلام)میتواند در این عصر نیز پیاده شود.محقق در همان مقدمه تکلیف خویش و خواننده را نیز با توسعه به مفهوم غربی و دینی اسلامی روشن میسازد،بدین مفهوم که مرز جدایی این دو توسعه را«بودن و باور به خدا و دین»و«بیرون راندن خدا و دین معرفی میکند».
در فصل اول،اندیشه و دیدگاه حضرت علی(علیه السلام)در مورد نظام سیاسی محور بحث قرار گرفته و به دلیل تناسب مباحثی مانند نخبگان،مردم و جامعه با اصل موضوع در این جا آمدهاند.
پیرامون نظریات و آرای امام(علیه السلام) درباره مردم و جامعه از بعد سیاسی در فصل دوم کاوش شده و در آن وظایف و حقوق مردم و جامعه مطلوب از نظرگاه حضرت علی(علیه السلام)پی گرفته شد.و در نهایت نقش مردم در حکومت و تکامل جامعه انسانی اصل کار در این فصل است.
اما نخبگان و ویژگیهای لازم آنان از دیدگاه حضرت علی(علیه السلام)در فصل سوم مورد بررسی قرار گرفته است.
محقق محترم در پایان کار خویش، تلاش کرده به نتایجی از مباحث مختلف برسد تا بتواند«نظریهای کامل و منجسم از دیدگاه حضرت علی(علیه السلام) برای توسعه سیاسی-اداره مطلوب جامعه-ارائه دهد.وی نظریه نهایی خود را نظریه«عدالت،انسان، تکامل»نامیده است.وی بیان میکند اساس و محور اصلی این نظریه «عدالت»است.
محقق نظریه نهایی خود را بر اساس سه نمودار نیز در ختم کتاب آورده است؛که در نمودار اول«وظایف هر کدام از ارکان توسعه»یعنی نخبگان، مردم و نظام سیاسی را مشخص میکند.
در نمودار دوم،شرایط و ویژگیهای نخبگان،مردم و نظام سیاسی را به عنوان ارکان توسعه شماره میکند.
و در نمودار پایانی(سوم)نظریه عدالت،انسان و تکامل را بر مبنای همان سه رکن توسعه نشان میدهد.
منابع فارسی و عربی و لاتین نیز در آخر این کتاب 315 صفحهای آمده است.
تذکره فضایل علی بن ابیطالب (علیه السلام)و عقاید شیعه،تحقیق و پژوهش: دکتر خلیل علی محمد زاده حجت الاسلام ذبیح الله علی زاده، چاپ دوم:زمستان 1379،تعداد: 5000 نسخه،ناشر:انتشارات فردوس
این مجموعه 176 صفحهای در سه فصل تنظیم شده است که در فصل اول؛خلاصه یکصد فضیلت امام علی (علیه السلام)در کلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شرح فضایل علی(علیه السلام)در کتب علمای اهل سنت،گفتاری درباره ناکثین،قاسطین
و مارقین و بررسی اجمالی نظریات زمان پیدایش تشیع آمده است.
در فصل دوم«امام علی و شیعیان او»؛درباره ولایت علی(علیه السلام)و سر جریان آن از زمان رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و بعد از رحلت نبی اکرم مطالبی جمع آوری شده است.در همین فصل از محتوای نهج البلاغه درباره ولایت مستنداتی گرد آمده است.
«درسهایی برای زندگی سالم، مطمئن و با نشاط از امام علی(علیه السلام) »عنوان فصل سوم است که به نقل قول از مولا(علیه السلام)اکتفا شده است.و در نهایت نیز فهرست و منابع و مآخذ را مشاهده خواهید کرد.
سیاست نامه امام علی(علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری،مترجم: مهدی مهریزی،چاپ اول:زمستان 1379،تعداد:3000 نسخه، ناشر:دار الحدیث
سیاست نامه امام علی(علیه السلام)،در 675 صفحه،فارسی شده جلد چهارم از«موسوعة الامام علی(علیه السلام) فی الکتاب و السنة و التاریخ»است که 12 جلد دارد آن هم به زبان عربی.
شخص مؤلف(محمدی ری شهری)اما سیاست نامه را «کار آمدترین بخش موسوعة الامام علی بن ابی طالب،برای کشور داری و ارجمندترین سرمایه برای ساماندهی تمدن اصیل اسلامی در جامعه امر و بشر»معرفی میکند.
به جز«در آمد»ترجمه فارسی که مبسوطتر از«در آمد»کتاب عربی است بقیه فصول کتاب ابتدا متن عربی را دارد و در صفحه مقابل آن ترجمه فارسی آمده است.یعنی خواننده در حقیقت دو کتاب اصلی و برگردان آن را در اختیار دارد و ذیل هر متن عربی،تمام منابع نیز آمده است.
کتاب در ده فصل نظام یافته است؛ اما قبل از وارد شدن به فصول دهگانه،در«در آمد»،سیاست در دو مکتب علوی و اموی بررسی میشود و در ادامه کار،«مبانی حکومت بر دلها»در ابعاد سیاستهای اداری، فرهنگی،اقتصادی،قضایی، امنیتی،جنگی و بین المللی مورد مداقه جدی قرار میگیرد و آن گاه ضمن«دفاع کلی از سیاستمداری امام»به«دلایل تنهایی امام علی» به طور مشروح میپردازد.
اما عنوانهای فصول به ترتیب چنین است:بیعت نور(درباره پذیرش خلافت علی(علیه السلام)از سوی مردم و پیآمدهای آن)،اصلاحات علوی،سیاستهای اداری، سیاستهای فرهنگی،سیاستهای اقتصادی،سیاستهای اجتماعی، سیاستهای قضایی،سیاستهای امنیتی،سیاستهای جنگی و سیاستهای حکومتی.
همان طور که بر میآید،مؤلف محترم در«در آمد»چکیده تمام بحثها را آورده است.
این اثر از ارزش تاریخی و تحلیلی بسیاری برخوردار است زیرا از منابع معروف و شناخته شده در میان تمام فرق اسلامی بهره گرفته است.
شرح نهج البلاغه،در دو جلد، میرزا محمد باقر نواب لاهیجانی، تصحیح و تعلیقات:دکتر سید محمد مهدی جعفری-دکتر محمد یوسف نیری،چاپ اول: زمستان 1379،تعداد:3000 نسخه،ناشر:میراث مکتوب با همکاری ستاد بزرگداشت سال امیر المؤمنین امام علی(علیه السلام)
از همان هنگام که سید شریف رضی یعنی سال 400 هجری، نهج البلاغه را که حاوی منتخباتی از خطبهها،نامهها و سخنان کوتاه امام علی(علیه السلام)است در بین دو جلد جمع کرد،جانهای شیفته بر آن گرد آمدند و هرکس به فراخور ذوق، استعداد و فهم و نیاز خویش از آن توشهای برداشتند.اقبالی که در جهان اسلام به نهج البلاغه روا داشته شد،بعد از رجوع به قرآن کریم نظیر ندارد و گذشت زمان نیز به آتش اشتیاق میافزاید.
شروح مختلفی نیز از همان قرن پنجم تا کنون بر این کتاب نوشته شده که هر کدام دارای ارزشهای خاصی است.جالب آن که شارحان فقط از پیروان مذهب شیعه نیستند بلکه از فرق دیگر اسلامی در میان آنان دیده میشود.
اما شرح«میرزا محمد باقر نواب لاهیجانی»به فرمان فتحعلی شاه قاجار در سالهای 1225 تا 1226 هـ.ق در دو جلد فراهم آمد.
مصححان محترم در پیشگفتاری مبسوط ابتدا به معرفی گرد آورنده نهج البلاغه،سپس به معرفی شارح و آثارش میپردازند و در ادامه ضمن بیان چگونگی تصحیح«شرح نهج البلاغه»و نسخ مورد استفاده،به ویژگیهای شرح میرزا محمد باقر نواب از جمله مختصات نگارشی و دستوری و نمونههایی از واژگان مورد استفاده شارح که یا قدمت دیرین دارند یا متعلق به زمان شارحند، میپردازند و البته خود شارح در مقدمه کوتاه خویش که علت تألیف را مینمایاند در آخرین جمله میگوید:«و چون کلام معجز نظام شاهد بر هر کلام است،لهذا در اثنای ترجمه استشهاد به اشعار شعرا و کلمات بلغا مطلقا نشد.»
که در آن نمونهای از نثر این نگارش از جمله سجع در آن نموده شده است.و در کل متن،نگارش فاخر دارد.اما از نظر جهت گیری، بر شرح،صبغه عرفانی به ویژه در توحید حاکم است و نشانگر بینش عرفانی نواب لاهیجی است.وی از شرح کلامی و فلسفی در جاهای مورد نیاز نیز امتناع نمیورزد.
روش کار مؤلف چنین است: ابتدا عنوان خطبه یا…را به عربی میآورد سپس آن را به فارسی بر میگرداند و در استمرار کار،کلمه یا کلمات یا جمله یا جملاتی را میآورد،اگر نیاز به یاد آوری صرفی و نحوی آن بود،دریغ نمیکند و بعد به ترجمه همراه با شرح میپردازد و آن را ادامه میدهد.و هر خطبه یا کلام دارای شمارهای است که در کل منطبق است با شمارههای نسخههای دیگر نهج البلاغه.
اما در جلد اول از خطبه اول (یک)تا 180 شرح شده است.و در جلد دوم ادامه خطبهها از 181 تا 240 آمده و در ادامه همین مجلد، نامهها و وصایا شرح میشود. «حلف 74»که در صفحه 1208 آمده به این علت که قرار داد صلح و همکاری است بین اهل یمن و قبیله ربیعه و آن را امام علی(علیه السلام)نوشته،به عنوان نامه از آن یاد میشود.اما آن چه به صورت«کلام»در میان خطبهها مشخص شده،به سبب این که افادات شفاهی مولا علی است- هر چند کوتاه باشد-از ابتدای کار سید رضی در جمع خطبهها قرار گرفتهاند.
«باب المختار من حکم امیر المومنین(علیه السلام)»که در صفحههای 1217 تا 1345 قرار گرفته،حاوی شرح کلمات قصار حکمتها است. اما کار ویراستاران(مصححان):در جلد اول و در ابتدای شرح نواب لاهیجی شرح مقدمه سید رضی را بر نهج البلاغه افزودهاند که شارح آن ملا فتح الله کاشانی است(متوفای 988 هـ.ق)بعد گاهی پا نوشتی دارند.اما در پایان جلد دوم در تعلیقات،توضیحاتی برای برخی از واژهها و اصطلاحات و نکات حکمی،فلسفی،کلامی،عرفانی، نجومی،تاریخی،ادبی و عقیدتی آوردهاند که کاری است مفید فایده برای خواننده و نشانی هر کلام از اضافات و توضیحات خود را کاملا مشخص کردهاند.و در همین مجلد برای هر کلام از جلدهای اول و دوم فهرستهایی مجزا برای آیات، احادیث،اعلام و قبایل،جایها و کتابها و ضرب المثلها ترتیب دادهاند و در انتها کتابشناسی منابع تعلیقات خود را نیز ارائه کردهاند.
بد نیست اشاره شود که شارح نهج البلاغه،مفسر قرآن کریم هم بود که از وی تفسیر«تحفه الخاقانی تفسیر القرآن»به یادگار مانده است در 5 مجلد.
مظهر ولایت:پژوهشی در زندگانی امیر مؤمنان(علیه السلام)از دامن مادر تا رحلت خاتم(صلی الله علیه و آله)،سید اصغر ناظم زاده قمی،چاپ سوم:1380، تعداد:2000 نسخه،ناشر:بوستان کتاب قم(انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
چاپ سوم این کتاب،ویرایش دوم تألیفی است که اول بار در سال 1376 انتشار یافت.در حقیقت«مظهر ولایت»ادامه پژوهشی پیرامون امام علی(علیه السلام)است تا به صورت دانشنامهای در آید.برای رسیدن به این هدف،مؤلف ابتدا«الفصول المائه»را به زبان عربی در آورد و در ادامه آن «تجلی امامت»و«جلوههای حکمت» به زبانهای فارسی و انگلیسی وارد و ادامه یافت که«آینه عرفان»نیز در این صف قرار میگیرد.
در«مظهر ولایت»خواننده«با چگونگی ولادت،پدر،مادر،اصل و نسب خانوادگی،دوران کودکی و نوجوانی،کیفیت رشد و پرورش، ایمان آوردن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و همراهی او،هجرت،جنگها، ازدواج،در حجة الوداع،در روز غدیر و در هنگام رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)»آشنا میشود.
جلوههای حکمت:گزیده موضوعی کلمات امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در 225 موضوع،سید اصغر ناظم زاده قمی،چاپ چهارم:1380،تعداد: 2500 نسخه،ناشر:مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
مؤلف از میان انبوه خطبهها و کلمات قصار امام علی(علیه السلام)،که در مجامع حدیثی مختلف پراکنده است گزیدهای موضوعی فراهم آورد تا «محققان و خطیبان»را در کارشان کمک رساند.
کتاب،در 225 باب تدوین گردیده و حاوی 5000 هزار حدیث است که ابواب آن نیز تنظیم الفبایی شده است.
جملات عربی نقل شده از امام علی(علیه السلام)که از مصادر و منابع مختلف عامه و خاصه فراهم آمرده،به زبان فارسی ترجمه شده است.و در پایان کتاب«مصادر روایات»ذیل هر موضوع معرفی گردیدهاند.عنوان موضوعی برخی از بابها چنین است:بدعت، بغی،تبذیر،تدبیر،توحید،حزن، حسد،حظ،حق،خلاف،دعا، دواء،ذم،رجاء،سر،شر،شرق، ظلم،عداوة،عدل،عمر،عیب، غبن،غی،فکر،قدر،قلب، مشاوره،یقین.
تعلیم و تربیت در نهج البلاغه، عبد المجید زهادت،چاپ دوم: 1380،تعداد:2000 نسخه،ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
یکی از منابع اصلی تعلیم و تربیت در اسلام به ویژه در مکتب شیعه،بعد از قرآن کریم و سنت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، نهج البلاغه امام علی(علیه السلام)است.و تاکنون مقالات و کتابهای زیادی با بهره گیری از این سرچشمه همواره زلال تألیف شده است.آقای زهادت نیز محور کار خویش را برای رهیافتی در باب تعلیم و تربیت همین کتاب شریف قرار داده است.
مؤلف کتابش را به دو بخش«تعلیم و تعلم»و«تربیت»تقسیم کرده و در ذیل بخش اول،فصول دو گانه ارزش علم و آداب تعلیم و تعلم را مورد کاوش قرار داده است.
فضیلت علم،ترغیب و تشویق به فراگیری دانش و نکوهش جهل و نادانی در فصل اول این بخش و علم باید با عمل همراه باشد،نهی از گفتار و کردار بدون علم و آگاهی،چه دانشی سزاوار فراگیری است و وظایف علما در فصل دوم بخش اول مورد مداقه قرار میگیرد.
در بخش تربیت،ابتدا مفهوم تربیت از جهات مختلف دنبال میشود(فصل اول)و در فصل دوم،محور کار،نامه 31 حضرت علی(علیه السلام)در نهج البلاغه است.مؤلف ابتدا به ذکر مصادر نامه و معرفی شرحهایی که بر این نامه نوشتهاند(8 شرح)میپردازد،آن گاه از قول سید رضی(جمع کننده نهج البلاغه)میآورد که این نامه«از وصایای آن حضرت است که پس از مراجعت از صفین در محلی به نام حاضرین به فرزندشان حسن بن علی(علیه السلام)نوشتهاند.»
در ادامه به شرح نامه با توجه به محورهایی که در آن آمده،مانند: شناخت خدای تعالی،بررسی اخبار گذشتگان و پند گرفتن از سرگذشت آنان،دعا و درخواست از خدای تعالی،آمادگی برای مرگ و بعد از آن، سفارشهایی درباره خود سازی و تهذیب نفس،وصایایی در مورد زندگی اجتماعی و آداب معاشرت و کسب و تجارت،میپردازد.
البته در تمام بخشها و فصول دیگر نیز مؤلف از آیات و روایات بهره گرفته است.
نهج البلاغه:سخنان امام علی(علیه السلام)،مترجم:ناصر احمد زاده، چاپ اول:1379،تعداد:5000 نسخه،ناشر:انتشارات اشرفی
احمد زاده،متن کامل نهج البلاغه را که شامل خطبهها(241 عنوان)، نامهها 79 عنوان)و کلمات قصار میشود به فارسی برگردانده است. مترجم فقط متن برگردان خود را آورده است و هیچ کدام از خطبهها،نامهها و کلمات قصار،اصل متن عربی را در بر ندارد.مجموع این ترجمه در قطع جیبی در شانزده+704 صفحه چاپ شده است.پایان بخش کتاب تعلیقاتی است که مترجم در موارد مورد نظر آورده است.
پرتوی از کلام امام علی(علیه السلام): برگزیده موضوعی غرر الحکم،به کوشش و گزینش:منصور کریمیان، چاپ اول:1379،تعداد:5000 نسخه،ناشر:انتشارات اشرفی
متن کامل«غرر الحکم و درر الکلم»را«ناصح الدین ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی»که مجموعهای است از کلام امام علی(علیه السلام) و در منابع مختلف ثبت و ضبط شده بود،جمع آوری کرد.وی از دانشمندان قرن پنجم هجری است و با گرد آوری افادات امیر المؤمنین(علیه السلام)که به حدود یازده هزار حدیث کوتاه میرسد،مانند سید شریفی رضی، خدمت گرانسنگی به دنیای معرفت و علم کرده است.
آقای منصور کریمیان ضمن انتخاب موضوعی و متناسب با مسائل روز از میان حجم غرر الحکم،ترجمه احادیث را نیز از کار حجت الاسلام سید هاشم رسولی محلاتی برگزیده است.
موضوعات انتخابی نیز بر اساس روش الفبای سامان یافتهاند.آبرو، آخرت،آسان گرفتن،احسان، اخلاص،اسراف و ولخرجی، امانتداری،امنیت،انتقام،ایثار، بریدن از خویش،بدگویی،پشیمانی، پیری،زدن،تنبلی،تهمت،جوانی، جهاد،حرص،حلال،حیاء و شرم، خواب،خود شناسی،خوردن، خوش گمانی،دنیا،دوزخ،دوری، رشد،ریا،ریاست،زنان،زیاد و کم، زیبایی،سخاوت،سعادت،سلام، سیاست و تدبیر،شب زنده داری، شوخی و هزل،طاعت،عجز و ناتوانی،علی،عمر،غم،غیرت، فرار،فقر،قرض،کبر،کتاب، گریستن،گوش دادن،مدارا،مرگ، میانه روی،نادانی،نماز،نیت،نیکی و احسان،وعده،ولخرجی،هدایت و راهنمایی،یاد خدا،یتیم و یقین از جمله موضوعهاییاند که ذیل آنها کلام امام متقین(علیه السلام)آمده است.کتاب دارای قطع جیبی و 459 صفحه است.

شهادت امام على (عليه السلام)
چهارشنبه 96/03/24
شهادت امام على (عليه السلام)
علامه طبرسى گويد: على عليه السلام شصت و سه سال زندگانى كرد، ده سال پيش از بعثت، و در سن ده سالگى اسلام آورد. و پس از بعثت بيست و سه سال با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زندگانى كرد، سيزده سال در مكه پيش از هجرت در امتحان و گرفتارى به سر برد و سنگينترين بارهاى رسالت آن حضرت را به دوش كشيد.
ده سال پس از هجرت در مدينه در دفاع از حضرتش با مشركان جنگيد و با جان خود او را از شر دشمنان دين نگاه داشت، تا آنكه خداى متعال پيامبر خود را به سوى بهشت انتقال داد و او را به بهشت آسمانى بالا برد و على عليه السلام در آن روز سى و سه ساله بود، و بيست و چهار سال و چند ماه حق او را از ولايت غصب كردند و او را از تصرف در امور بازداشتند، و آن حضرت در اين دوران با تقيه و مدارا مى زيست، و پنج سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در اين سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناكثين و قاسطين و مارقين (اصحاب جمل و صفين و نهروان) بود چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سيزده سال از روزگار نبوت خود را ممنوع از پياده كردن احكام آن و ترسان و محبوس و فرارى و مطرود بود و نمى توانست با كافران به جهاد پردازد و از مؤمنان دفاع كند، سپس هجرت كرد و ده سال پس از هجرت با مشركان به جهاد پرداخت و گرفتار منافقان بود تا خداوند او را به سوى خود برد.
آن حضرت در شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان سال چهل هجرى با شمشير به شهادت رسيد.عبدالرحمن بن ملجم مرادى شقى ترين امت آخر زمان - لعنة الله عليه - در مسجد كوفه او را ضربت زد; بدين قرار كه آن حضرت در شب نوزدهم به مسجد رفت و مردم را براى نماز صبح بيدار مى كرد و ابن ملجم ملعون از آغاز شب در كمين حضرتش بود، چون حضرت در مسجد عبورش به او افتاد او كه مطلب خود را پنهان مى داشت و از روى نيرنگ خود را به خواب زده بود ناگهان از جاى جست و ضربتى با شمشير زهر آلود بر فرق مباركش زد.
آن حضرت روز نوزدهم و شب و روز بيست و يكم را تا نزديك ثلث اول شب زنده بود آن گاه به شهادت رسيد و در حالى كه محاسن شريفش به خون سرش رنگين بود مظلومانه به ديدار خداى خود شتافت.
سبب كشتن آن حضرت را داستانى دراز است كه اينجا گنجايش ذكر آن را ندارد. حسن و حسين عليهم السلام به امر آن حضرت مراسم غسل و تكفين او را عهده دار شدند و بدن شريفش را به سرزمين غرى در نجف انتقال دادند و شبانه پيش از سپيده صبح در همان جا به خاك سپرده شد.
حسن و حسين و محمد پسران آن حضرت عليهالسلام و عبدالله بن جعفر رضى الله عنه وارد قبر شدند و بنا به وصيت حضرتش اثر قبر پنهان گرديد. اين قبر پيوسته در دولت بنى اميه پنهان بود و كسى بدان راه نمىبرد تا آنكه امام صادق عليهالسلام در ولت بن ىعباس آن را نشان داد. (1)
يك معجزه
وقايع پس از شهادت آن بزرگوار جدا بسيار است و به تاليف جداگانه اى نيازمند است. اينجا گنجايش آن را ندارد، لذا از ذكر آنها چشم مى پوشيم و تنها به يك واقعه تكوينى اشاره مىكنيم.
زمخشرى در «ربيع الابرار» از اممعبد آورده است كه گفت: «روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وضو گرفت و در پاى درخت خاردار خشكيدهاى در نزد ما آب دهان افكند و آن رخت سبز شد و ميوه داد و در زمان حيات آن حضرت ما از ميوه آن شفا مى جستيم… اما سپس از پايين به بالا خشك شد و خار روييد و ميوه هايش ريخت و سبزى و تازگى آن از ميان رفت. در اين حال بود كه ما از شهادت اميرالمؤمنان على عليه السلام باخبر شديم. و ديگر ميوه نداد و ما از برگ آن بهره مند بوديم و پس از چندى صبح كرديم و ديديم كه از ساقه آن خونى تازه مى جوشد و برگ آن هم خشك شده است.
در همين حال خبر شهادت حسين عليهالسلام به ما رسيد و درخت به كلى خشك گرديد.» (2)
اصبغ بن نباته گويد: هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام ضربتى بر فرق مباركش فرود آمد كه به شهادتش انجاميد مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار كشتن ابن ملجم - لعنه الله - بودند. امام حسن عليهالسلام بيرون آمد و فرمود: اى مردم! پدرم به من وصيت كرده كه كار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم. اگر پدرم از دنيا رفت تكليف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصميم مىگيرد. پس بازگرديد خدايتان رحمت كند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بيرون آمد و به من فرمود: اى اصبغ! آيا سخن مرا درباه پيام امير مؤمنان نشنيدى؟ گفتم: چرا. ولى چون حال او را مشاهده كردم دوست داشتم به او بنگرم و حديثى از او بشنوم، پس براى من اجازه بخواه خدايت رحمت كند.
امام داخل شد و چيزى نگذشت كه بيرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم ديدم اميرمؤمنان عليهالسلام دستمال زردى به سر بسته كه زردى چهره اش بر زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و كثرت سم پاهاى خود را يكى پس از ديگرى بلند مى كرد و زمين مى نهاد. آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آيا پيام مرا از حسن نشنيدى؟ گفتم: چرا، اى اميرمؤمنان، ولى شما را در حالى ديدم كه دوست داشتم به شما بنگرم و حديثى از شما بشنوم. فرمود: بنشين كه ديگر نپندارم كه از اين روز به بعد از من حديثى بشنوى.
بدان اين اصبغ، كه من به عيادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفتم همانگونه كه تو اكنون آمدهاى، به من فرمود: اى اباالحسن، برو مردم را جمع كن و بالاى منبر برو و يك پله پايينتر از جاى من بايست و به مردم بگو: «هش داريد،هر كه پدر و مادرش را ناخشنود كند لعنت خدا بر او باد. هش داريد، هر كه از صاحبان خود بگريزد لعنت خدا بر او باد. هش داريد هر كه مزد اجير خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.»
اى اصبغ، من به فرمان حبيبم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عمل كردم، مردى از آخر مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن، سه جمله گفتى، آن را براى ما شرح بده. من پاسخى ندادم تا به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفتم و سخن آن مرد را بازگو كردم.
اصبغ گفت: در اينجا اميرمؤمنان عليهالسلام دست مرا گرفت و فرمود: اى اصبغ، دستخود را بگشا. دستم را گشودم. حضرت يكى از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: اى اصبغ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز همين گونه يكى از انگشتان دست مرا گرفت، سپس فرمود: هان، اى اباالحسن، من و تو پدران اين امتيم هر كه ما را ناخشنود كند لعنتخدا بر او باد. هان كه من و تو مولاى اين امتيم هر كه از اجرت ما بكاهد و مزد ما را ندهد لعنتخدا بر او باد. آن گاه خود آمين گفت و من هم آمين گفتم.
اصبغ گويد: سپس امام بيهوش شد،باز به هوش آمد و فرمود: اى اصبغ آيا هنوز نشستهاى؟ گفتم: آرى مولاى من. فرمود: آيا حديث ديگرى بر تو بيفزايم؟
گفتم: آرى خدايت از مزيدات خير بيفزايد. فرمود: اى اصبغ! رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از كوچه هاى مدينه مرا اندهناك ديد و آثار اندوه در چهره ام نمايان بود. فرمود: اى اباالحسن! تو را اندوهناك مىبينم؟ آيا تو را حديثى نگويم كه پس از آن هركز اندوهناك نشوى؟
گفتم: آرى، فرمود: چون روز قيامت شود خداوند منبرى بر پا دارد برتر از منابر پيامبران و شهيدان، سپس خداوند مرا امر كند كه بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر كند كه تا يك پله پايينتر ازمن بالا روى، سپس دو فرشته را امر كند كه يك پله پايينتر از تو بنشيند و چون بر منبر جاى گيريم احدى از گذشتگان و آيندگان نماند جز آنكه حاضر شود.
آن گاه فرشته اى كه يك پله پايينتر از تو نشسته ندا كند: اى گروه مردم; بدانيد: هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر كه مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مىكنم، من «رضوان» دربان بهشتم، بدانيد كه خداوند به من و كرم و فضل و جلال خود مرا فرموده كه كليدهاى بهشت را به محمد بسپارم و محمد مرا فرموده كه آنها را به على بن ابیطالب بسپارم، پس گواه باشيد كه آنها را بدو سپرده ام.
سپس فرشته ديگر كه يك پله پايينتر از فرشته اولى نشسته بر مى خيزد و به گونه اى كه همه اهل محشر بشنوند ندا كند: اى گروه مردم، هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر كه مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مىكنم، من «مالك» دربان دوزخم، بدانيد كه خداوند به من و فضل و كرم و جلال خود مرا فرموده كه كليدهاى دوزخ را به محمد بسپارم و محمد مرا امر فرموده كه آنها را به على بن ابىطالب بسپارم، پس گواه باشيد كه آنها را بدو سپردم.
پس من كليدهاى بهشت و دوزخ را مىگيرم. آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: اى على، تو به دامان من مى آويزى و خاندانت به دامان تو و شيعيانت به دامان خاندان تو مى آويزند. من (از شادى) دست زدم و گفتم: اى رسول خدا، همه به بهشت مىرويم؟ فرمود: آرى به پروردگار كعبه سوگند.
اصبغ گويد: من جز اين دو حديث از مولايم نشنيدم كه حضرتش چشم از جهان پوشيد درود خدا بر او باد. (3)
—————————————
پى نوشتها:
(1)تاج المواليد / 18.
(2)تاريخ الخميس، باب هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم.
(3)روضه 22 و 23.
اميرالمؤمنين على بن ابىطالب عليهالسلام ص 954
مؤلف: احمد رحمانى همدانى
ترجمه: حسين استاد ولى
منبع:www.imamalinet.net